سلامت نیوز:سالمندی پدیدهای فراگیر در جهان است و با روند کنونی افزایش جمعیت در ایران تا دودهه آینده یکی از مسایل مهم اجتماعی ما نیز خواهد بود.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شرق،دکتراحمد بخارایی جامعهشناس، عضو هیات علمی دانشگاه پیامنور و عضو انجمنهای جامعهشناسی ایران و انگلیس در گفتوگوی زیر به بررسی اجمالی وضعیت سالمندان در ایران، مسایل خاص آنها و لزوم تصحیح نگرش جامعه نسبت به این قشر میپردازد.
امروزه مساله سلامت روانی و اجتماعی سالمندان با توجه به سالخوردهترشدن جمعیت دنیا از دغدغههای اصلی جوامع و نیز ایران بهشمار میرود. به این معضل، چگونه باید نگاه کرد؟
در مواجهه با قشر سالمندان، باید از یک نگاه ترکیبی برخوردار بود و نباید مشکلات آنان به سطح فیزیکی یا فردی کاهش یابد. برای بررسی میزان سلامت روانی و اجتماعی سالمندان باید با یک نگاه کلگرا به ابعاد بیولوژیکی، روانشناختی و اجتماعی آن پرداخت. ترکیب این سهبعد، تاثیر مستقیم بر میزان سلامت افراد دارد و چگونگی حضور آنان در خانواده و جامعه را تعیین میکند. این سهبعد دارای اثرات متقابلند به گونهای که از یکسو مشکلات روحی، تاثیر مستقیم بر سلامت جسمی افراد دارد و مثلا افراد سالمند مبتلا به بیماریهای قلبی بیشتر در معرض ابتلا به بیماری افسردگی هستند. از سوی دیگر از دسترفتن توانایی برای داشتن زندگی مستقل و برخورداری از حس مطرودبودن، احساس خواستهنشدن و انزوا از جمله عوامل پایهای در بروز اختلالات روحی مانند اضطراب و افسردگی است. درکل، این ناسلامتیها ریشه در نوع مواجهه افراد پیرامونی در قالب الگوهای فرهنگی و نیز سیاستهای حمایت اجتماعی دارند.
سالمندان در چه شرایطی آسیبپذیرتر میشوند؟
به نظر میرسد آسیبپذیری افراد سالمند تابع دودسته شرایط لازم و کافی است. منظورم از شرایط لازم همان ضعف جسمانی است که آسیبی بالقوه است و شرایط کافی یعنی گرفتارشدن در یک حلقه معیوب که شامل ابعاد سهگانهای است که متذکر شدم. این حلقه معیوب از تظاهر فرد سالمند نسبت به تواناییاش برای نگهداری از خود آغاز میشود و آرامآرام با فشار بر فرزندان به دلیل توقعات و انتظارات سالمند، تقویت میشود و نهایتا به رفتار ناپسند اطرافیان و پسزدن تدریجی آنان میانجامد. در این صورت فرد سالمند از احساس مطرودیت بیشتر و بالطبع آسیبهای جسمی و روحی عمیقتری میبیند.
فرهنگ در این میان چه نقش کلیدیای میتواند ایفا کند؟ سالمند در خانه خود یا خانه سالمندان؟
به نظر من مهمترین نقش فرهنگ به کاهش شدت آسیبپذیری سالمندان مربوط است. در فرهنگ اجتماعگرا تمایل به نگهداری در منزل، اما در فرهنگ فردگرا تمایل به حضور در خانه سالمندان است البته توام با اگرها و شایدهایی که گاه حس گناه در میان فرزندان پس از انتقال سالمند به خانه سالمندان را در پی دارد. در فرهنگ نخستین، عوامل تعیینکننده در سیاست حمایتی از فرد سالمند عبارتند از: قضاوت مردم، چشم و همچشمی و نیز حفظ آبرو، اما در فرهنگ دوم، حضور در میان گروه همسالان، معنادار است. وظیفه مهم ما بهعنوان اصحاب جراید، رسانهها یا صاحبان قلم و اندیشه، بررسی راهکارهای خروج از فرهنگ اجتماعگرا و ورود به یک فضای تلفیقی است.
ایران در چه زمانی معضل سالمندان را بیشتر حس میکند؟
میدانید که معضل جمعیت سالمندان در ایران در حال رخنمودن است زیرا بهطور عادی و با روند معمول رشد جمعیت در ایران، انتظار میرود جمعیت ایران در ١٠سال دیگر به حدود ٨٨میلیوننفر برسد. در حال حاضر ٨/٧درصد جمعیت، یعنی حدود هفتمیلیوننفر را سالمندان بالای ٦٠سال تشکیل میدهند که این رقم در ١٠سال دیگر به حدود ١١میلیون، تقریبا معادل ٥/١٢درصد جمعیت، افزایش خواهد یافت. به بیان دیگر در خوشبینانهترین حالت یعنی با رشد معمول جمعیت، طی ١٠سال آینده جمعیت سالمند در ایران نسبت به زمان حال با رشد ٥٧درصدی مواجه خواهد شد. حال اگر سیاستهای تشویقی افزایش جمعیت به عرصه این معادلات وارد شود، با افزایش بیشتر جمعیت فقط رقم ١٢/٥درصد مذکور کاهش مییابد اما در تعداد سالمندان تغییری ایجاد نمیشود. همچنین پیشبینی میشود تا ٢٠سال دیگر جمعیت سالمندان بالای ٦٠سال در ایران حدود ١٨درصد جمعیت ٩٤میلیونی و تقریبا برابر ١٧میلیوننفر شود. بنابراین طی ٢٠سال آتی جمعیت سالمندان در ایران با رشد ٢/٤ برابر از هفت به ١٧میلیوننفر خواهد رسید.
در جمعیت سالخورده، تحلیل زنان و مردان سالخورده به چه صورت است؟
سالخوردگی جمعیت در ایران از سال١٣٨٥ به بعد بهسمت زنانهشدن پیش رفت. از سوی دیگر، نسبت سالمندان زن بدون همسر بهمراتب بیشتر از مردان سالمند بدون همسر است. در سرشماری سال٩٠ کمتر از ٩درصد مردان بالای ٦٠سال بدون همسر بودند در حالی که این نسبت برای زنان، بسیار بیشتر از مردان بود. در حال حاضر حدود ١٣درصد سالمندان، تنها زندگی میکنند که با توجه به دوعامل کمّی و کیفی، آسیبپذیری زنان سالمند بیش از مردان سالمند است. منظور از عامل کمّی، تعداد بیشتر زنان سالمند بدون همسر نسبت به مردان سالمند بدون همسر است. منظور از عامل کیفی، وابستگی زنان سالمند به خانواده بهویژه فرزندان، بیش از مردان سالمند به آنهاست. مساله مهم دیگری که در مورد سالمندان بهویژه زنان وجود دارد، عبارت از وضعیت بیکاری و اشتغال در کشور است. در عمده نقاط کشور، نابرابری شغلی بین دوجنس مشاهده میشود. در این میان زنان، کمتر از مردان شانس یافتن شغل و تامین آتیه شخصی دارند و وابستگیشان به خانواده تشدید میشود. در این میان، هرگونه تغییری در ساختار خانواده به تغییر در وضعیت آینده آنان میانجامد. از طرف دیگر آمار روزافزون طلاق، آینده زنان را مبهمتر از گذشته میکند. بحران زنان تنهای سالمند در دهههای آتی، وضعیتی اسفبار و غیرانسانی در ایران است.
در ابتدای صحبت اشاره شد حلقه معیوبی که فرد سالمند را بیشتر دچار مشکل میکند در حال بازتولیدشدن است، منظورتان چیست؟
بازتولیدشدن در بستر عوامل فرهنگی است. اجازه دهید ابتدا به مجموعه عوامل موثر اشاره کنم. به نظر من، عوامل و شرایطی که سالمندان ما را در آینده با بحران مواجه خواهد کرد، شامل دو دسته اجتماعی و فرهنگی است. در جنبه اجتماعی؛ نبود بنیانهای حمایتی و پوششی سالمندان، پوشش ضعیف صندوقهای بازنشستگی و بیمههای اصلی، دورشدن فرزندان از خانواده در اثر مهاجرت کاری یا تحصیلی و کاهش بُعد خانوار و تعداد فرزندان خانوادهها از جمله عوامل اجتماعی تشدیدکننده آسیبپذیری سالمندان است. در جنبه فرهنگی؛ ضعیفشدن حمایتهای غیررسمی و خانوادگی، مهمترین مساله است. این مساله، ریشه در فردگرایی ایدهآل در جامعه مدرن دارد. در شرایط نوین، یک زندگی خوب در تنهایی تعریف میشود. این باور حتی بهنحوی متفاوت به سالمندان منتقل میشود. بنابراین در موقعیت مدرنیته، افراد سالمند با دوگرایش متعارض مواجهند؛ از یکسو علاقهمند به حمایت خانواده و حضور ایشان در کنارشان و از سوی دیگر، حفظ استقلال و تجرد. این تمایل بهتنهایی با عدم رعایت حرمت سالمندان از سوی جوانترها تشدید میشود. بخشی از این کنشها ریشه در عبور از برخی باورهای سنتی و زیر پاگذاشتن الگوهای رفتاری گذشتهگرا در میان افراد خانواده و فامیل نزدیک دارد به گونهای که تحمل سالمندان را دشوار میکند.
در ابتدای گفتار به موضوع لزوم خروج تدریجی از فرهنگ اجتماعگرا و لزوم تبلیغ الگوهای تلفیقی اشاره کردید که شاید منظورتان، تلفیق دودسته از الگوهای کنش با سالمندان در دونوع فرهنگ متمایز اجتماعگرایی سنتی و فردگرایی در مدرنیسم است. آیا درست متوجه شدم؟
بله درست است. اجازه دهید مثال بزنم. براساس تجربه شخصیام در مشاهده سرویس خدمات اجتماعی به سالمندان در انگلیس، در حال حاضر تلاش سازمانی برای اتخاذ شیوه میانه و بینابینی در مواجهه با پدیده سالمندی در جریان است. بر این اساس، سازمانهای داوطلب و غیردولتی با مدیریت و حمایت دولت و با بهرهگیری از پتانسیلهای موجود در «اجتماعات» به صحنه تعاملات اجتماعی آمدهاند تا خالق پیامدهای منحصربهفرد انسانی باشند. منظورم شکلگیری «مددکاری جامعهای» در قالب ایجاد اجتماعات داوطلب در مناطق و محلات است. بر این اساس، تلفیقی میان الگوهای سنتی انسانمدار و نیز الگوهای کنشگری در فضای اجتماع مدرن، پدیدار شدهاند.
جوامع توسعهیافته چه تجربههایی در این خصوص دارند؟
تجربه جوامع توسعهیافته در مواجهه با پدیده سالمندان نشان میدهد برای آنها دو نوع خدمت را میتوان در نظر گرفت: سلامتی و مراقبهای. خدمات مربوط به سلامتی مانند تست فشارخون و تغذیه برای سالمندان، تقریبا به طور مستمر در جوامع توسعهیافته مانند انگلیس صورت میپذیرد، اما مراقبتهای اجتماعی بستگی به سیاست دولتها دارد که هر چهارسال یکبار تغییر میکند. به طور کلی خدمات اجتماعی به عهده ادارات بهزیستی با کمک سازمانهای داوطلب و شامل قشرهای آسیبپذیر مانند کودکان کار یا بیسرپرست و سالمندان است.
سیاست فعلی در غرب، بر حضور سالمند در محیطهای طبیعی مانند منازل معمولی تاکید دارد، اما در کل ١٦درصد افراد بالای ٦٥سال در انگلیس و ١٢درصد در آمریکا در خانههای سالمندان نگهداری میشوند. البته گروهی از این قشر هم به علت برخورداری از توانایی مالی به خانههای خصوصی سالمندان میروند. هرچند سن بازنشستگی برای زنان ٦٥ و برای مردان ٧٠سال در انگلیس است، اما کلیه افراد بالای ٦٠سال از خدماتی مانند عبور و مرور مجانی، استفاده مجانی از کلوپهای ورزشی و سرگرمی و اشتغال در مراکز خیریهای برخوردارند.
به نظر میرسد سازمانهای داوطلب و مردمنهاد میتوانند نقش ویژهای در ساماندادن سالمندان ایفا کنند که بهنحوی از دوش دولتها باری را هم برمیدارند.
بله، برای مثال، دولت انگلیس تاکید زیادی بر فعالیت خیریهها و سازمانهای غیردولتی و مردمنهاد «انجیاٌ»ها دارد؛ زیرا معتقد است دولت به تنهایی نمیتواند کار کند. در دولت کارگری انگلیس، اخیرا این تدارک دیده شد که تمام «انجیاٌ»هایی که برای سالمندان فعالیت میکنند یک ائتلاف تشکیل دهند تا هریک از این سازمانها و خیریهها که تخصص ویژهای دارند مانند گردشبردن، کلوپهای دولتی، کتابخوانی و...، با اتحاد و هماهنگی بتوانند از دولت، بخشی از نیاز مالی خود را اخذ کرده و بین خود بهطور عادلانه تقسیم کنند و بخش دیگر بودجه مورد نیازشان را از کمک بلاعوض بنیادهای اقتصادی یا کمکهای مردمی تامین کنند. بنابراین این سازمانها در خیریههای مردمی بهعنوان یک پل رابط بین دولت و مردم عمل میکنند و در نقش مددکاران اجتماعی ظاهر میشوند. بهتازگی اینگونهها خیریهها ترتیبی اتخاذ کردهاند تا سالمندان بتوانند از طریق دوربینهای مدار بستهای که در محل زندگیشان نصب شده است با مرکز در ارتباط بوده و از طریق نمایش تصویری و مراقبت ازراهدور به نیازها و عارضههای آنها مانند خوردن بهموقع دارو، کمک در زمان زمینخوردن و... توجه شود. این خدمات، بهویژه برای سالمندانی که با آلزایمر یا بیماری فراموشی، پارکینسون یا بههمریختگی سیستم عصبی و دیمنشیا یا فراموشی حادّ توأم با نوعی زوال عقلی، مواجهاند دارای اهمیت بیشتری است.
یکی از وظایف مهم مددکاران اجتماعی نسبت به سالمندان در انگلیس، سازماندادن به سالمندان برای ورود داوطلبانه آنها به کارهای دستهجمعی و انجام نوعی شراکت در فعالیتهای مربوط به خودشان است.
در فرهنگ ما برای شکلگیری سازمانهای داوطلب برای مددرسانی به سالمندان، چقدر پتانسیل وجود دارد؟
ما در کشوری زندگی میکنیم که از پتانسیلهای کارکردی برای طراحی و اجرای شیوهها و سیاستهای تلفیقی برای حمایتهای داوطلبانه از سالمندان برخوردار است. فرهنگ ایرانی- اعتقادی ما برای این موضوع مناسب است. در برخی کشورهای اسلامی هم تلاشهایی برای پیوند بخش رفاهی سنتی با برنامههای مدرن خدمات انسانی صورت گرفته است. در این زمینه میتوان از عمل «زکات» یاد کرد که بعضی از کشورهای اسلامی آن را وارد سیستم رسمی و قانونی خدمات انسانی خود کردهاند مانند حکومت عربستانسعودی که در سال١٩٦٢ مقرر کرد نیمی از سهم زکات در این کشور صرف حمایت از برنامه دولتی پرداخت مساعدت اجتماعی شود و نیم دیگر نیز بنا بر صلاحدید زکاتدهندگان مصرف میشود و نیز کشور پاکستان که از دوران زمامداری ژنرال ضیاءالحق با وضع قوانینی به بانکهای ایالتی امکان داد از حسابهای بانکی شخصی، وجوهی را بهعنوان زکات کسر و آن را صرف تامین بودجه صندوق مرکزی زکات کنند. این صندوق نیز مبالغ جمعشده را به انواع سازمانها ازجمله سههزارو٩٠٠ کمیته محلی زکات اختصاص میدهد تا برای کمک به نیازمندان استفاده شود. ایالت صباح در کشور مالزی، نمونه دیگری از تلفیق برنامههای رفاهی سنتی با برنامههای قانونی و امروزی است. به نظر میرسد در کشورمان نیازمند یک عزم خردورزانه برای مواجهه با بحران جمعیت سالمندی هستیم که تا دودهه دیگر به بیش از ٤/٢ برابر سالمندان بالای ٦٠سال فعلی، یعنی از هفت به ١٧میلیوننفر میرسد.
نظر شما